جدول جو
جدول جو

معنی مزه شکستن - جستجوی لغت در جدول جو

مزه شکستن
(شِ کَ اُ دَ)
کنایه از تبدیل ذائقه کردن. (آنندراج) :
چه شکسته بخت واژون مزۀ شراب ما را
به شراب ما فکنده مزۀ کباب ما را.
سیداشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ تَ)
بیل زدن و فروکردن زمین سخت. نرم کردن سطح زمین که سله بسته باشد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَحْ حُ تَ)
افطار کردن:
نی کارمرد روزۀ همت شکستن است
گر خضر آبش آرد عیش جوان کشد.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ دَ وَ دَ)
مهر برداشتن. باز کردن و گشودن چنانکه سر نامه یا سر خم و غیره. فک. فکاک. (ترجمان القرآن) :
آن شرابی که ز کافور مزاج است در او
مهر بشکسته بر آن پاک و گوارنده شراب.
ناصرخسرو.
، دوشیزگی بردن. مهر برداشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از روزه شکستن
تصویر روزه شکستن
افطار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طره شکستن
تصویر طره شکستن
تا زدن و شکستن زلف روی هم ریختن و منضم ساختن زلف به یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار